ترسیم افق آینده صندوقهای بازنشستگی/ مخالف تصمیمات پوپولیستی و هیجانی در صندوقها هستیم
عدالت شغلی با راهبردهای ششگانه وزارت تعاون تقویت میشود
پیگیری مشکلات دارویی مراکز درمان سوءمصرف مواد
جزئیات جدید از حادثه آتش سوزی شهرک صنعتی دولتآباد
مشاهده ۶ یوزپلنگ آسیایی در پناهگاه حیاتوحش میاندشت
حافظان جنگلهاییم اما حقوق ۱۳ تا ۲۰ میلیون تومانی را با تاخیر میگیریم!
در صنایع سنگین هر حرکت، هر گره و هر قلاب اهمیت داره. باربرداری بخشی از کار روزمره است. اما همین عمل تکراری، اگر بر مبنای قوانین و بازرسی صحیح و درست انجام نگیره، میتونه به مرگ منجر بشه. امروز روایت حادثهای رو بازگو میکنیم که با شکست یک قطعه، خسارت جبران ناپذیری روی دست مجموعه گذاشت.
ابتدای صبح در کارگاه ساخت سکوهای فلزی در یکی از مجتمعهای پتروشیمی جنوب کشور، تیم نصابها مشغول کار در ارتفاع بودند.آقای جلالوند ۴۸ سال سن داشت و ۱۹ سال سابقه کار. ایشون شغلهای مختلفی رو تجربه کرده بود. از حوزه انتظامات گرفته تا کارپرداز و انبارداری و این چند سال اخیر هم در گروه نصب تجهیزات مشغول شده بود.
آقای عیسی پور، تکنسین شیفت عصر شرکت فولاده. محل کار ایشون بیرجند و در شهرستان سربیشه سکونت داره. ساعت کاری آقای عیسی پور هم ۱۰ شب تموم میشه و خیلی موقعها داخل خوابگاه شرکت استراحت میکنه و صبح حرکت میکنه سمت منزل.
واحد خدمات صنعتی منطقه جنوب، قراردادی با یک شرکت حمل و نقل سوخت داشت تا تانکرهای سوخت رسان رو نگهداری و تعمیر کنه. در این منطقه، تعداد زیادی تانکر به طور مداوم رفت و آمد داشتند و تعمیرات جوشکاری سطحی، لکه گیری ها و بازسازی محافظ های خارجی انجام میشد و البته فشار کاری و تعداد سفارشها زیاد بود.
حوالی ساعت یک و نیم بامداد بود که دستگاه خردکن خراب میشه و اپراتور دستگاه به همکارای تعمیر و نگهداری موضوع را اطلاع میده. یکی از نفرات فنی میاد و بعد از اینکه کلیات رو بررسی میکنه، میره از تابلوی برق، برق دستگاه را قطع میکنه و وسایلش میاره و شروع میکنه به باز کردن بدنه دستگاه تا ببینه چرا تیغه ها درست کار نمی کنند.
یکی از فعالیتهای شغلی در این کارخانه، جوشکاری و برشکاری بود. شنبه قرار بود تیم جوشکاری بعد از زمان استراحت ظهر، یک حفاظ برای قسمت انبار روباز ضایعات بسازند. وسایل جوشکاری را برداشتن و رفتن سمت محل مورد نظر. مسئول ایمنی به واحد نگهداری و تعمیرات اعلام کرده بود، قبل از اینکه بخوان کار را شروع کنند، به ایشون خبر بدند.
پالایشگاه شیراز برای پروژه ساخت و نصب مخازن، اقدام به برگزاری مناقصه میکنه و پس از طی مراحل قانونی، شرکت برنده مشخص میشه و از اوایل مهر سال ۱۴۰۰ هم، پروژه را شروع میکنه. شرکت پیمانکار پس از ساخت و نصب بدنه مخزن، اجرای سقف ثابت مخزن رو شروع میکنه.
مثل هر روز، چرخه تولید با نظم و ریتمی مشخص جریان داشت. دوکها میچرخیدند. نخها از طریق راهنماها کشیده میشدند و پارچهها آرام آرام از کنار غلتکها عبور میکردند. تار و پود پارچهها اینجا شکل میگرفت. صدها دوک میچرخه، نخها کشیده میشه و کارگران عزیز که آماده و سرحال در حال کار هستند.
احسان چند ماهی بود که از سمت رئیسش تحت فشار روانی قرار گرفته بود و هر روز، موضوع و حاشیه ای براش درست میشد تا اینکه بعد از مدتی یه نفر از آشناهای رئیس اداره، به عنوان کارآموزی وارد شرکت میشه و در عین حال که کارآموز بود، اما رئیس براش حقوق در نظر میگیره و مدتی میفرستدش کارگاه پرس. همون واحدی که احسان در اون مشغول بود.
مدتی بود بر و بچههای قسمت انبار، دنبال گرفتن دوربین مخفی و شوخی با هم بودند و اینطوری به قول خودشون، شادی رو توی کار ایجاد میکردند که ساعتها به خوبی میگذشت. یکی از تکنسینهای انبار پیشنهاد میده که سوژه این دفعه ایمان باشه. به گفته همکاراش ایمان همیشه ادعای شجاعت داشت و میگفت از چیزی نمیترسه.